ماهان دردونه

اتاق عمل

1392/10/16 7:55
نویسنده : مامانی
149 بازدید
اشتراک گذاری

اتاق عمل که رفتم صدای جیغ وصدای بچه وصدای کشیدن تخت دلهره انداخت به جونم ولی وقتی یاد پایان انتظار دیدن تو میافتادم اروم میشدم لباسامو عوض کردم ومنو بردن تو یه اتاقی وبهم سون وصل کردن ورو شکمم بتادین ریختن ومنو بردن اتاق عمل همش دقیقه ها تند تند جلو میرفتن ولحظه دیدن تو نزدیک میشد ومن هم بیتاب دیدنت بودم وقتی وارد اتاق عمل شدم همش دوستای نی نی سایتی و فامیلای بی اولاد تو ذهنم بود وبراشون دعا میکردم 

دکتر ها اماده شدن ودکتر بیهوشی به کمرم یه امپول بیحسی زد وفوری پاهام گرم شدن یه ملافه جلوم زدن ومنم همش درحال دعا کردن بودم که یه دفه حس کردم که دستای دکی تو شکممه ومنم هی تکون میداد یه لحظه شکمم سبک شد وگفتم به دنیا اوووووومد؟؟؟؟؟؟/دکی گفت پسملت چه نازه!!!بعد یه گریه کوچولو کردی ومنم گفتم میخوام ببینمش گفتن صبر کن اماده اش کنیم بعد میاریم میبینیش .

منم داشتم دیوونه میشدم که ببینمت دوست داشتم پرده رو پاره میکردم که یه دفه تو تو یه حوله سفید اوردن من کوپ کرده بودم بعد پرستاره گفت باهاش حرف بزن  منم گفتم سلام کوچولو ی ناز من تو هم با اون چشای پفی ات بهم نگاه میکردی منم چشام از شوق دیدنت پر شد وگفتم قربونت برم چه کوچولویییی بعد پرستار صورت تو رو به صورتم چسبوند منم هی گریه میکردم باورم نمیشد دارم کوچولوم بعد این همه انتظار میبینم بعد یه نفس عمیق کشیدم وخدارو شکر کردم وپرستار تورو با خودش برد منم از دکترای مهربون تشکر کردم اونا هم لحظه به دنیا اومدنت روثبت کردن

27/7/92......ساعت...9:45 .........وزن2580

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)