ماهان دردونه

ختنه

روز 36 بردیمت برا ختنه من همش دلهره داشتم که چطور میخوای طاقت بیاری   منشی دکتر اومد تو رو مطب برد وزود تورو اورد تو اصلا گریه نمیکردی وخاله ات هم زود بهت یه شیاف زد ومنم بهت شیر دادم ویه دفه دیدم تو شیر نمیخوری وصورتت هم سیاه شد وگریه میکنی مامانجون گفت که جیش کرد وداره میسوزه.آخه دکترت بعد ختنه روی شومبولت رو طوری پانسمان کرده بود که جیشت بریزه رو زخمت وزود خوب شی خلاصه حدود 15 دقیقه گریه میکردی وبازم بردیم پیش دکتر معاینه ات کرد وگفت که ختنه خوبه ومشکلی نیست وگفت تا روزی که حلقه بیفته تورو روزی 4 بار داخل اب بزاریم به مدت نیم ساعت   حلقه هم 6روزه افتاددرست روز چهلم از زندگیت   ...
16 دی 1392

فدای تو

خاله گفت برای اندازه گیری زردی ات دیگه ازمایشگاه نبرمت گفت ببر بیمارستان حسین فهمیده ومنم بردمت از پاشنه پات یه بار خون کشید وتوهم کمی نق زدی ولی گریه نکردی وجواب آزت روپیش دکتر بردیم دکتر گفت کم شده ودیگه خود به خود زردی ات پایین میاد اینم عکس اون روز   فدای ناز خوابیدنت گل پسرم ...
16 دی 1392

زردی ماهان

  ماهان روز 15 بخاطر دل دردات دکتر بردمت ولی دکتر بهم گفت زردی داری آه من خیلی ناراحت شدم چون توزردی نداشتی بعدا مریض شدی چون من حساس بودم وهمش خونه روگرم میکردم . خلاصه دکتر آز مایش خون برات نوشت رفتیم ازمایشگاه از دستت دوبار خون کشیدن وتو هم خیلی گریه میکردی و منم دلم طاقت نیاورد ومنم هق هق زدم زیر کریه چون طاقت دیدن اون گوله اشکات رونداشتم وصدای گریه ات زجرم میداد منشی ازمایشگاه عاشق اینقه اینقه گفتن تو شده بود میگفت چه قشنگ گریه میکنه...مامانی فدای اینقه اینقه گفتنت بشه اینم عکس اون روزت   ...
16 دی 1392