زردی ماهان
ماهان روز 15 بخاطر دل دردات دکتر بردمت ولی دکتر بهم گفت زردی داری آه من خیلی ناراحت شدم چون توزردی نداشتی بعدا مریض شدی چون من حساس بودم وهمش خونه روگرم میکردم .
خلاصه دکتر آز مایش خون برات نوشت رفتیم ازمایشگاه از دستت دوبار خون کشیدن وتو هم خیلی گریه میکردی و منم دلم طاقت نیاورد ومنم هق هق زدم زیر کریه چون طاقت دیدن اون گوله اشکات رونداشتم وصدای گریه ات زجرم میداد
منشی ازمایشگاه عاشق اینقه اینقه گفتن تو شده بود میگفت چه قشنگ گریه میکنه...مامانی فدای اینقه اینقه گفتنت بشه
اینم عکس اون روزت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی